تاریخ روز ولنتاین - ولنتاین 2014 و سپندارمذگان (روز عشق ایرانی)
- 25 بهمن (14 فوریه ) مصادف با روز ولنتاین
- 29 بهمن مصادف با جشن سپندارمذگان، روز عشق ایرانی
*******************
روز ولنتاین - روز ولنتاین 25 بهمن (14 فوریه ) تقریبا یکی از مناسبتهایی است که در سراسر جهان طرفداران خودش را دارد، چرا که عشق و دوست داشتن موهبتی جهانی است،و عشاق روز ولنتاین را با هدیه دادن به یکدیگر جشن می گیرند.
گفته می شود که در ایران باستان،نیز بیست قرن پیش از میلاد روزی موسوم به روز عشق بوده است. این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 4 روز پس از ولنتاین غربی است. این روز «سپندارمذگان» یا «اسفندارمذگان» نام دارد.
در این مطلب به دیدگاه جالب دکتر شریعتی در مورد عشق و دوست داشتن می پردازیم:
تفاوت عشق و دوست داشتن از نگاه دکتر شریعتی!
* عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی
اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال
* عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز هنگام با او اوج میگیرد
* عشق در غالب دلها، در شکلها و رنگهای تقریبا مشابهی متجلی میشود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است
اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ میگیرد و چون روحها بر خلاف غریزهها هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش را دارد میتوان گفت: که به شماره هر روحی ، دوست داشتنی هست
*عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها بر آن اثر میگذارد
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست
* عشق، در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشکار رابطه دارد. چنانچه شوپنهاور میگوید: شما بیست سال سن بر سن معشوقتان بیفزائید، آنگاه تاثیر مستقیم آنرا بر روی احساستان مطالعه کنید
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج وجذب زیباییهای روح که زیباییهای محسوس را بگونهای دیگر میبیند
* عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است
اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت
*عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است. اگر دوری بطول انجامد ضعیف میشود، اگر تماس دوام یابد به ابتذال میکشد و تنها با بیم و امید و اضطراب و دیدار و پرهیز زنده و نیرومند میماند
اما دوست داشتن با این حالات نا آشنا است، دنیایش دنیای دیگری است
* عشق جوششی یکجانبه است. به معشوق نمیاندیشد که کیست یک خود جوششی ذاتی است و از ین رو همیشه اشتباه میکند و در انتخاب بسختی میلغزد و یا همواره یکجانبه میماند و گاه، میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه میزند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمیبینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو رو شنایی آن، چهره یکدیگر را میتوانند دید و در اینجا است که گاه، پس جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که در چهره هم مینگرند، احساس میکنند که هم را نمیشناسند و بیگانگی و نا آشنایی پس از عشق درد کوچکی نیست
اما دوست داشتن در روشنایی ریشه میبندد و در زیر نور سبز میشود و رشد میکند و ازین رو است که همواره پس از آشنایی پدید میآید و در حقیقت در آغاز دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر میخوانند و پس از آشنا شدن است که خودمانی میشوند
*دو روح، نه دو نفر، که ممکن است دو نفر با هم در عین رو در بایستیها احساس خودمانی بودن کنند و این حالت بقدری ظریف و فرار است که بسادگی از زیر دست احساس و فهم میگریزد و سپس طعم خویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس میشود و از این منزل است که ناگهان، خودبخود، دو همسفر به چشم میبینند که به پهندشت بی کرانه مهربانی رسیدهاند و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افقهای روشن و پاک و صمیمی ایمان در برابرشان باز میشود و نسیمی نرم و لطیف همچون روح یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه درد آلود نیایش مناره تنها و غریب آنرا بلرزه میآورد
دوست داشتن هر لحظه پیام الهامهای تازه آسمانهای دیگر و سرزمینهای دیگر و عطر گلهای مرموز و جانبخش بوستانهای دیگر را بهمراه دارد و خود را، به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرین و شوخ هر لحظه، بر سر و روی این دو میزند
*عشق، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی فهمیدن و اندیشیدن نیست
اما دوست داشتن، در اوج معراجش، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین میکند و با خود به قله بلند اشراق میبرد
منبع:fa.wikipedia.org
funsara.com